آموزش تخصصی زبان انگلیسی

نظر

لغات مربوط به پروازهای هوایی با مثال


Ariport: فرودگاه


.I went to the airport


به فرودگاه رفتم.


Check-in: بازرسی کردن، چک کردن ورودی



.Please be at the airport three hours before check in


لطفا قبل از چک کردن بلیط ها در فرودگاه حاضر باشید.


Fly: پرواز


.I would like to fly from Mehrabad airport


دوست دارم از فرودگاه مهرآباد پرواز کنم.


Land: به زمین نشستن (هواپیما)


.The airplane will land in Hasheminezhad airport


هواپیما در فرودگاه هاشمی نژاد خواهد نشست.


Landing: فرود


.The landing took place during hurricane, it really frightened me


فرود هواپیما در طوفان انجام شد که واقعا من را ترساند.


Plane: هواپیما


.The plane flied with 200 passenger


هواپیما با 200 مسافر پرواز کرد.


Take off: از زمین بلند شدن (هواپیما)، ترک کردن (هواپیما)


.The airplane took off Mashhad at 3 p.m


هواپیما مشهد را در ساعت 3 ترک کرد.


اصطلاحات مربوط به سفرهای تفریحی


Camp: خیمه زدن، چادر زدن، اردو زدن


?Would you like to camp in the jungle


دوست دارید در جنگل چادر بزنیم؟


Destination: مقصد


?What is your next destination


مقصد بعدی تان کجاست؟


Excursion: گردش، سفر تفریحی، سفر رفت و برگشت کوتاه


.Let’s take an excursion


بریم یک گشتی بزنیم


Go sightseeing: بازدید مکان های دیدنی


?Would like to go sightseeing


دوست دارید به بازدید مکان های دیدنی برویم؟


Hostel: هتل ارزان قیمت، خوابگاه


.I want to go to a hostel


دوست دارم به یک هتل ارزان قیمت بروم.


Motel: مسافرخانه، هتلی که در مجاورتش فضایی برای پارک اتومبیل وجود داشته باشد و در در دید مسافر باشد.


?Could we stay longer in this motel


امکان دارد کمی بیشتر در این هتل بمانیم؟


Journey: سفر


.Our journey will take three weeks


سفرمان سه هفته طول خواهد کشید.


Luggage: اثباب سفر، چمدان


?Could you take my luggage to the hotel


می توانی چمدان هایم را به داخل هتل ببری؟


Passenger: مسافر


.The passenger of this airplane will be 200


مسافران این هواپیما 200 نفر خواهند بود.


Route: مسیر


.This rout leads to Tehran


این راه به تهران منتهی می شود.


اصطلاحات انگلیسی در سفر - اصطلاحات انگلیسی در فرودگاه

Table of Contents

لغات و اصطلاحات در فرودگاه

ترجمه اصطلاحات زبان انگلیسی چگونه است؟

آشنایی با کلمات انگلیسی در سفر

بررسی برخی از اصطلاحات انگلیسی ضروری در سفر

انواع فروشگاه‌ها برای درک بهتر انگلیسی در سفر خرید

 

 

انگلیسی در سفر؛ خرید کردن: چگونه با فروشنده تعامل برقرار کنیم و جملات انگلیسی در خرید را بپرسیم؟

بررسی جملات انگلیسی در سفر رستوران و خرید غذا

لغات و اصطلاحات در فرودگاه

Airline


این کلمه به معنی خط هوایی یا شرکتی است که هواپیماهای آن شرکت شما را به مقصد می رساند برای مثال British Airline یا Singapore Airline


Arrivals


هنگامی که هواپیمایی به زمین می نشیند خانواده و دوستانتان در بخش Arrival فرودگاه شما را ملاقات کرده و در انتظارتان هستند.


مثال: Maryam, I will meet you at arrival lounge


Board


این کلمه به در فرودگاه به سفرهای هوایی به معنای سوار شدن در هواپیما است.


مثال: all passengers must present 1 hour before take off. the plane will begin boarding at 10.45


Boarding pass


پس از اینکه از نام شرکت هواپیمایی که قصد سفر با آن را دارید مطلع شدید و چمدان هایتان را تحویل دادید به شما برگه هایی به نام Boarding pass داده می شود که شما مکان سوار شدن در هواپیما و شماره صندلی را نشان می دهد.


مثال: Sir, the boarding pass showed that you must board at gate 23 at 22.45


(Book (a ticket


به معنی ررزو کردن بلیط و صندلی است که پولش را از قبل به صورت آنلاین پرداخت کرده اید.


مثال: I want to book a ticket to Tehran


Business class


Business class قسمتی از هواپیماست که مسافران آن برای اهداف کاری سفر می کنند و معمولا در قسمت جلویی هواپیما قرار دارد. قیمت بلیط های business از بلیط های عادی بیشتر است.


(Carry on (luggage


carry on luggage  شما در حقیقیت چمدانی است کوچک که مسافران اجازه آوردن آن به داخل هواپیما را دارند. این چمدانها معمولا اندازه مشخص و وزنی کمتر از 8 کیلوگرم دارند.


مثال: I’m sorry, but your carry on it too big. you have to check it


Conveyor belt/carousel/baggage claim


هنگامی که هوایپمای شما به زمین می نشیند، چمدان و وسایلتان در تسمه نقاله به بیرون هدایت می شود.


مثال: please take your baggage form conveyor belt and take a taxi to 4th street


Customs


قبل از اینکه اجازه ورود به کشوری را داشته باشید، باید از قسمت Customs آن کشور رد شده و افسر مربوطه شما را بازرسی می کند. در این قسمت اگر وسایل غیرقانونی نظیر سلاح های سرد یا داروهایی که در کشورهای خاص غیرمجاز است با خود داشته باشید از شما گرفته می شود در این قسمت معمولا افسر مربوط از شما سوال اینگونه سوال می کند “have you anything to declare” که اگر چیز غیرقانونی همراه خود نداشته باشید جوابش نه است.


Delayed


این کلمه همانطور که از معنی لغوی اش پیداست به معنای تاخیر در پرواز است که ممکن است دلایل مختلقی نظیر بدی آب و هوا یا مشکلات فنی داشته باشد.


مثال: ladies and gentleman, this is an announcement that flight 4545 has been delayed


Departure


هنگامی که قصد ترک مبدا را داشته باشید با به قسمت Departure lounge رفته و در آن قسمت منتظر سوار شدن در هواپیما باشید.


مثال: please go to the departure lounge sir and wait to board your flight


Economy class


اکثر مردم با بلیط های کلاس اقتصادی یا مقرون به صرفه سفر می کنند چرا که بلیط های این نوع جایگاه ازران تر است. در اصطلاح فارسی به این نوع پروازهای چارتر نیز می گویند.


مثال: I’d like to book a economy class ticket for Mashhad


First class


بلیط های کلاس درجه یک برخلاف بلیط های چارتر گرانترین جایگاه هواپیما است که در آن فضا بسیار باز و راحت، صندلی هایش بزرگتر و سرویس های ارائه شده بهتر است.


Fragile


گاهی اوقات اثباب و وسایلی که با خود در سفر حمل می کنید بسیار گران قیمت و شکستنی هستند. یکی از راه هایی که به افراد نشان می دهد این وسایل باید با احتیاط حمل شود برچشب هشدار Fragile روی جعبه آن است.


Gate


یکی از کلمات ضروری انگلیسی در سفر که کاربرد زیادی نیز دارد کلمه گیت است؛ در قسمت Departure lounge فرودگاه تعداد زیادی Gate یا در ورودی وجود دارد که هر کدام مسافران را به پرواز مشخص و جداگانه ای هدایت می کند.


مثال: flight number 45646 to New York leaves from gate A23


Identification


به معنی کارت شناسایی نظیر شناسنامه، کارت ملی یا پاسپورت است که برای سفرهای هوایی پاسپورت بیشترین اهمیت را دارد.


Long-haul flight


به معنی پروازی است که فاصله زیادی را می پیماید برای مثال پرواز ایران به آمریکا جزو پروازهای Long-haul است.


مثال: I really don’t like long-haul flight and wished we had a stopover somewhere


Stopover


همانطور که در بالا هم گفتیم اگر مسافت سفرتان طولانی باشد، هواپیما ابتدا در کشوری بین مبدا و مقصد برای مدت کوتاهی نشسته و دوباره پرواز می کند. این کشور میانجی stopover یا layover نام دارد.


مثال: If you are traveling from Europe to Asia, it is recommended that you have a stopover in Dubai


Travel agent


آژانس مسافرتی در حقیقت شخص یا شرکتی است که برنامه سفرتان را هماهنگ کرده و بلیط آن را برایتان رزرو می کند.


Visa


ویزا سند خاصی است که به شما اجازه ورود به کشوری خاص را می دهد. توجه داشته باشید که بعضی از کشورها قوانین سفت و سختی بسته به کشور مبدا و ملیت تان دارند.


بد نیست بخوانید!


ترجمه اصطلاحات زبان انگلیسی چگونه است؟

کلیک کنید

آشنایی با کلمات انگلیسی در سفر

در اینجا بیست واژه و عباراتی وجود دارد که اغلب در سفره‌ای هوایی به عنوان کلمات و اصطلاحات انگلیسی در فرودگاه ها مورد استفاده قرار می‌گیرد.


Aisle: راهرو هواپیما مابین صندلی ها


. Coffee and tea are in the next aisle


معنی: قهوه و چای در راهروی بعدی قرار دارند.


Baggage claim: این مورد از اصطلاحات انگلیسی در سفر به محل دریافت بار / چمدان در فرودگاه اشاره دارد.


.First we should go to the baggage claim area


معنی: اول باید به بخش محل دریافت چمدان برویم.


Boarding pass: کارت عبور کارت ویژه سوار شدن (به هواپیما یا کشتی)


I’ve lost my boarding pass


معنی: کارت پروازم را گم کردم.


Confirmation: این نوع از اصطلاحات انگلیسی در سفر به معنای تاییدیه مجدد است.


A false confirmation


معنی: دریافت یک تاییده غلط.


Departures board: تابلوی اعلانات پرواز های خروجی


.He is seen peering at the departure boards in the footage


Domestic: ملی، نه بین‌المللی (یک پرواز داخلی، در یک کشور)


It deals with foreign travel and with domestic travel for people coming to this country.


معنی: این سفر با مسافرت های خارجی و سفرهای داخلی برای افرادی که به این کشور می آیند سروکار دارد.


Excess baggage: به معنی اضافه‌بار (هواپیما) بار اضافی.


.You have to pay extra for the excess baggage


معنی: شما باید مبلغ اضافی را برای چمدان اضافی بپردازید.


Hand luggage: چمدان دستی کیف دستی (قابل حمل به داخل هواپیما و …)


.My hand luggage is missing


معنی: چمدان دستی من گم شده است.


IATA: انجمن بین المللی حمل و نقل هوایی


Mexico City is served by Mexico City International Airport (IATA Airport Code: MEX).


معنی: این شهر توسط فرودگاه بین‌المللی مکزیکو سیتی (کد فرودگاهی IATA: MEX) اداره می‌شود.


airline classes of service: این نوع از اصطلاحات انگلیسی ضروری در سفر برای بیان نوع خاصی از خدمات کابین هواپیما مورد استفاده قرار می‌گیرند. کلاس‌ها با انواع مختلفی از بخش‌های مختلف، صندلی راحتی، و امکانات رفاهی، با تغییر بین پروازهای داخلی و بین‌المللی، و با یک کد کرایه دهنده بلیط نمایش داده می‌شوند.


Domestic tourism: سفر در کشور محل سکونت.


مثال: As a result, the town experienced an increase in domestic tourism.


معنی: در نتیجه ، این شهرک افزایش گردشگری داخلی را تجربه کرد.


double-room rate: قیمت کامل یک اتاق برای دو نفر (دو برابر نرخ اقامت دو برابر)


مثال: The deal includes two nights in a double room and dinner on your first night.


معنی: این قرارداد شامل دو شب در یک اتاق دو نفره و شام در شب اول شما است.


Travel Documents: این مورد از اصطلاحات انگلیسی ضروری در سفر تمام مدارک لازم برای سفر را شامل می شود. یعنی پاسپورت یا کارت شناسایی، گواهی‌نامه رانندگی، بلیت قطار / اتوبوس / قطار، تاییدیه ویزا و غیره.


مثال: But the court asked them to hand over their travel documents.


معنی: اما دادگاه از آن‌ها خواست تا مدارک سفر خود را تحویل دهند.


Outbound: این گزینه از اصطلاحات انگلیسی ضروری در سفر به مسافرت به دور از یک مکان خاص ، معمولاً نیمه اول سفر اشاره دارد.


مثال: Transit agreements however would typically cater for just such outbound packets.


معنی: با این حال توافق های ترانزیت معمولاً فقط برای چنین بسته های برون مرزی سرو می کند.


Inbound: مسافرت به سمت مکان خاص، به ویژه هنگام بازگشت به نقطه اصلی عزیمت در رابطه با این مورد از اصطلاحات انگلیسی ضروری در سفر کاربرد دارد.


مثال: The big driver of our growth is now international inbound tourism.


معنی: عامل اصلی رشد ما اکنون جهانگردی بین المللی است.


resort: این گزینه از اصطلاحات انگلیسی ضروری در سفر به هتل، متل یا مجتمع مسکونی که در منطقه‌ای مرتبط با انجام تفریحات، مانند کوهستان یا ساحل قرار دارد، مربوط است. به طور معمول امکانات ورزشی و فعالیت‌های تفریحی در آن موجود است.


مثال: A resort on an Indian reservation in Connecticut, he said.


معنی: او گفت: اقامتگاه رزرو هتل هندی در کانکتیکات است.


Accessible Travel: سفری که تضمین می‌کند دسترسی زیادی به مقاصد، امکانات، جاذبه‌های، محصولات و خدمات برای همه افراد وجود دارد.


مثال: Wheelchair accessible travel services, adapted transfers, customized private tours, offshore excursions, mobility equipment hire, adapted accomodation


معنی: خدمات مسافرتی قابل‌دسترس، نقل و انتقالات جدید، تورهای خصوصی سفارشی، گردش‌های ساحلی، استخدام تجهیزات سیار، اسکان سازگار.


(Airlines Reporting Corporation (ARC: سازمانی که روشی را برای تایید مکان‌های نمایندگی مجاز برای فروش وسایل حمل و نقل و روش‌های مقرون‌به‌صرفه برای ثبت سوابق و وجوه چنین فروش به مشتریان حامل ارایه می‌دهد.


Air-Sea: این مورد از اصطلاحات انگلیسی در فرودگاه به بسته مسافرتی که در آن یک یا چند عنصر حمل و نقل از طریق هوا و یک یا بیشتر از طریق دریا تهیه می شود، اشاره دارد.


Attractions: جاذبه های مورد توجه برای مسافران مانند شگفتی های طبیعی ، امکانات و سازه های دست ساز ، سرگرمی ها و فعالیت ها به این یک مورد از اصطلاحات انگلیسی در سفر مربوط است.


مثال: But today these two beautiful medieval cathedrals are mostly tourist attractions.


معنی: اما امروزه این دو کلیسای جامع قرون‌وسطایی از عمده جاذبه‌ های گردشگری هستند.


انگلیسی در سفر ـ اصطلاحات انگلیسی در سفر

انواع فروشگاه‌ها برای درک بهتر انگلیسی در سفر خرید

واژه‌های دیگری که می توان برای “shop” و  بیان انگلیسی در خرید به کار برد شامل این موارد هستند: store, super store, outlet, retail outlet, retail park (مجموعه‌ای از فروشگاه های بزرگ، که معمولا از مرکز شهر دور هستند).


Bakers: فروشگاهی که نان و کیک می فروشد.

Boutique : مکانی که اقلام مرتبط با مد روز را می فروشد، مثل لباس.

Butchers: قصابی

Cash and Carry: یک مغازه مانند یک سوپر مارکت، که در آن محصولات ارزان‌تری وجود دارد.

Charity Shop: این کلمه انگلیسی در سفر خرید به مغازه‌ای که معمولا کالاهای دست‌دوم می فروشد. مانند لباس‌ها، کتاب‌ها، زیورآلات و اسباب‌بازی مرتبط است.

Chemist : مغازه ای که داروها و لوازم آرایشی و بهداشتی می فروشد (مانند صابون و شامپو).

Corner shop: یک مغازه کوچک، محلی، فروش مواد غذایی.

Dairy : یک مغازه فروش محصولات لبنی است.

Deli: این کلمه انگلیسی در سفر خرید به مغازه‌ای که غذاهایی را می فروشد که در سوپر مارکت ها یافت نمی شود گفته می شود.

Department Store: این کلمه در بین جملات انگلیسی در خرید به یک فروشگاه بزرگ، معمولا در یک شهر یا مرکز شهر اشاره دارد.

Dry Cleaners: مکانی برای تمیز کردن لباس‌ها و اقلامی که نمی‌توانید در خانه بشویید.

Grocers: یک مغازه کوچک، فروش مواد غذایی و خانگی.

Greengrocers: این واژه انگلیسی در سفر خرید در اصل یک مغازه کوچک است که میوه و سبزیجات تازه می‌فروشد.

Newsagents: این کلمه انگلیسی در سفر خرید به فروشگاهی که روزنامه، کاغذ و لوازم‌التحریر می‌فروشد مربوط است.

Off Licence: یک مغازه کوچک فروش مشروبات الکلی.

Supermarket: فروشگاه بزرگی که انواع و اقسام اجناس را می فروشد.